• وبلاگ : ردِ پاي خط خطي هاي من
  • يادداشت : همه چيز را ميدانم و در ناداني ره ميسپارم...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سعيديه بنده ي خدا 

    آهسته آهسته قدم برمي‏داري، ذکر گويان از کوچه خيابان هاي اطراف حرم مي گذري، نزديک تر که مي‏شوي ناگهان قلبت تندتر مي‏زند، انگار که هم تو منتظر ديدن رويش بودي هم او منتظر ديدنت بوده، بالاخره خودت را به قطعه‏اي از بهشت مي‏رساني، شايد دوست داري از باب الجواد وارد صحن شوي شايد هم از باب الرضا، سلام مي‏کني، چشمت مست تماشاي گنبد طلا مي شود، مرواريد اشکت سرازير مي شود، چشمانت را بستي و بو مي کشي تا ريه هايت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام الرئوف، اينجاست که احساس تازگي مي‏کني و فارغ از دلبستگي‏هاي دنيا به عشق بازي با مولايت مشغول مي‏شوي، زير لب رضا رضا مي کني و با اينکه جواب سؤال را مي‏داني مي پرسي يا ابالحسن در اين شلوغي هواي مرا هم داري؟ که البته اگر نداشت تو اينجا نبودي! ديگر دلت را جا گذاشتي در حرم و گره‏اش زدي به ضريح ولي نعمت ايرانيان...


    پاسخ

    سلام سعيد آقا ممنونم